جدول جو
جدول جو

معنی کام پین - جستجوی لغت در جدول جو

کام پین
دشت وسیعی است در مشرق آنورس به بلژیک دارای معادن زغال سنگ مهم
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کاملین
تصویر کاملین
(دخترانه)
گیاهی با گلهای زرد و کوچک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کامدین
تصویر کامدین
(پسرانه)
خواسته دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کامبرین
تصویر کامبرین
دورۀ اول از دوران پالئوزوئیک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هام دین
تصویر هام دین
هم دین، دو یا چند تن که دارای یک کیش و آیین باشند، هم کیش
فرهنگ فارسی عمید
محلی است در فارس که طایفۀ بهارلو در آنجا سکونت میکردند، (جغرافیای غرب ایران ص 181)
لغت نامه دهخدا
(پُ)
پسر المپ یدر نام یکی از سران لشکری یونان در جنگ ایران و یونان به عهد خشایارشا. توضیح آنکه وقتی سپاه یونان به اری تر واقع در بئوسی رسید و دید سپاه پارس به طول رود آسپ اردو زده است پس از مشورت در کوهپایۀ سی ترون صفوف خود را آراست و چون یونانیان کوهپایه را از دست نمیدادند و از جنگ در جلگه احتراز میکردند مردونیه سواره نظام ایران را در تحت سرکردگی ماسیس تیوس به حمله واداشت. اهالی مگار در جائی قرار داشتند که حملات پارسیها بیشتر متوجه آنان بود و فشار بسیار میدیدند. از اینجهت رسولی نزد سرداران یونانی فرستادند که چون فشار سواره نظام پارس بسیار سخت است اگر از جانب متحدین کمکی نشود آنجا را تخلیه خواهند کرد. آتنیها سیصد نفر سپاهی زبده تحت سرکردگی لام پن به محل مزبور فرستادند و این عده کمی جنگیدند وبه علت زخم برداشتن اسپ ماسیس تیوس سرکردۀ ایرانی و بر زمین خوردن وی موفق به گرفتن و کشتن این سردار شدند. (ایران باستان ج 1 ص 841 و 842). گویند وی پس ازفیروزی یونانیان بر ایرانیان، در جنگ یونانیان و ایران به عهد خشایارشاه و کشته شدن مردونیه سردار سپاه ایران نزد پوزانیاس سپهسالار لشکر یونانی رفت و گفت: ’افتخاری تو تحصیل کرده ای که تا حال نصیب هیچ یک ازیونانیها نشده و باید برای تکمیل آن تلافی کاری را که خشایارشا بالئونیداس کرد بکنی و دست مردونیه را ببری’. پوزانیاس جواب داد: ’از عنایتی که نسبت به من داری متشکرم و قدر آن را میدانم ولی پس از اینکه مرا اینقدر بلند کردی حالا میخواهی پست کنی که پند میدهی مرده ای را توهین کنم اینکار شایستۀ خارجیهاست نه یونانی ها اینهمه کشته که می بینی برای انتقام لئونیداس کافی است. برو و دیگر چنین نصایحی بمن مده و خوشنود باش که مجازات نمیشوی’. (ایران باستان ج 1 ص 861)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
ویلیام. باستان شناس انگلیسی که در لندن به دنیا آمد (1623-1551 میلادی). وی مؤلف کتاب کرگرافی بریتانیای بزرگ است
لغت نامه دهخدا
شهری است در ایالت متحدۀ آمریکا به ایالت نیوجرسی. 124500 تن سکنه دارد. و صنعت فلزکاری آن معروف است
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ)
نیکبخت و سعادتمند و دولتمند و توانگر، (ناظم الاطباء)، کامیاب و بامراد، (آنندراج)، صاحب عزت و جاه و نایل، (شعوری ج 2 ص 251 ورق ب)، خوشدل و خرسند و بهره مند در هر عزم و مقصود و آرزویی، خودسر و مختار، زبردست و توانا، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مادام ژان لوئیز ژنت، در پاریس متولد شد (1822-1752 میلادی)، منشی ماری آنتوانت و بعد مدیر مؤسسۀ لژیون دنور دکوئن گردید
لغت نامه دهخدا
دستور برزو قیام الدین که در سال 1636 میلادی نسخۀ بسیار خوبی از زرآتشت نامه را نوشته است و از روی همان نسخه زراتشت نامه بانگلیسی ترجمه شده است، (مزدیسنا ص 476)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
نام طایفه ای بوده که در سواحل جنوبی بحر خزرسکنی داشته اند. (التدوین). طایفۀ کاسپین که از شعب مارد یا مازد است از شعب دیگر جری تر و پر دل تر بوده اند و غالباً از کوهستان مازد تجاوز کرده بطرف جلگه های سمت جنوب کوه مازد بتاخت میرفته اند و شهر قزوین را بعضی از محققین مسکن طایفۀ کاسپین میدانند. (التدوین). پروفسور هرتسفلد گوید: اگر اسمی باید به سکنۀایران قبل از آریائی ها داده شود کلمه کاسپین شایسته است. ریشه این کلمه را ما میتوانیم در بسیاری از نقاط ایران بیابیم و روشن تر از همه در بحر کاسپین (خزر) است بنا بر رأی هانری فیلد ریشه کاسی همان کاسپی است. اصل کاس بوده در حالت جمع کاسیپ میشده (بنابر نقل یونانیان). (کرد و پیوستگی نژادی او ص 234)
لغت نامه دهخدا
(یُ نِ)
دریای کاسپین، دریای کاسپین در نقطه ای که بمحاذات قسمت بالای هیرکانی (ایالت گرگان) میرسد در واقع صورت دریا بخود میگیرد و این صورت را تا پای کوهستان مدی (ماد) و ارمنستان دارد زیرا که قسمت سفلای این کوهسار بشکل هلال است و درست در کنار دریا ختم میشود و فی الحقیقه عمق خلیج کاسپین رامیسازد. در این سواحل چون از دریا بجانب قلۀ کوه برویم طوایف مختلف می بینیم که متدرجاً بر دامنه ها قرار دارند... (کرد و پیوستگی نژادی او ص 162- 163). رجوع به خزر (دریا) شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
نامی است که در سیاه کلان و نواحی کرج به لوقیون ترکمانی دهند. گونه ای از دیوخار و آن درختچه ای است که در نقاط خشک و استپی دیده میشود. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(کاپْ پُ)
خانوادۀ معروف فلورانس. - ژینوکاپ نی مدافعنظامی جمهوری شد (1350- 1420 میلادی) ژینوکاپ پنی، رجل سیاسی و مورخ، متولد در فلورانس (1792- 1876 میلادی)
لغت نامه دهخدا
حاکم نشینی است در کورس به ایالت باستیا که 760 تن سکنه دارد
لغت نامه دهخدا
مقابل بدزین (در صفت اسب)، (یاداشت مؤلف)، اسبی که هنگام زین گذاشتن و سوار شدن رام و نرم است:
رام زین و خوش عنان و کش خرام و تیزگام
شخ نورد و راه جوی و سیل بر و کوهکن،
منوچهری
لغت نامه دهخدا
ریشه خولنجان، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مرکز بخش در پاد کاله در ناحیۀ بتن، 680 تن سکنه دارد
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا)
مخفف کام گیرنده، رجوع به کام گیرنده و گیرندۀ کام شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کاملین
تصویر کاملین
فرانسوی گل کتنجک
فرهنگ لغت هوشیار
درختچه ایست از تیره بادنجانیان که در حقیقت یکی از گونه های دیو خار است و در شمال ایران در حد فاصل جنگلهای شمال با نقاط استپی میروید
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی از لاتینی کامبریایی اولین دوره از ادوار پنجگانه دوران اول زمین شناسی که ته نشست هایش قدیمی ترین طبقات این دوران را تشکیل میدهد و رسوباتش بشتر از جنس شیست و کوآرتزیت آهک و دج (ماسه سنگ) میباشد که با فسیلهای فرامی نی فرها و اسفنجها و مرجانها و تری لوبیت ها مشخص است. وجه تسمیه این دوره بمناسبت نام قدیمی سرزمین گال (قسمتی از جزیره بریتانیا کبیر) که بنام کامبریا موسوم بوده میباشد. ته نشست های این دوره اول دفعه در سال 1835 میدی وسیله سد گویک انگلیسی شناخته شده است
فرهنگ لغت هوشیار
پارچه ای که کشیده گران و گلابتون دوزان لفافه کار خود سازند به جهت محافظت آن لفافه ای که زر دوزان برای قماش سازند، دسته و بسته پشتاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کام بین
تصویر کام بین
آنکه بکام خور رسیده کسی که بمراد خویش رسیده کامیاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هام دین
تصویر هام دین
همدین (صفت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامبرین
تصویر کامبرین
((بِ یَ))
اولین دوره از ادوار پنجگانه دوران اول زمین شناسی
فرهنگ فارسی معین
حسود
فرهنگ گویش مازندرانی
محل اتصال کوه و دشت
فرهنگ گویش مازندرانی
تنگ نظر، حسود
فرهنگ گویش مازندرانی